اشتری و گرگی و روباهی از روی مصاحبت مسافرت کردند و با ایشان از وجه زاد و توشه، گرده ای بیش نبود. چون زمانی برفتند و رنج راه در ایشان اثر کرد، بر لب آبی نشستند و میان ایشان از برای گرده مخاصمت رفت. تا آخرالامر بر آن قرار گرفت که هر کدام از ایشان به زاد بیشتر، بدین گرده خوردن اولی تر. گرگ گفت: پیش از آن که خدای -تعالی- این جهان بیافرید، مرا به هفت روز پیش تر مادرم بزاد! روباه گفت: راست می گویی؛ من آن شب در آن موقع حاضر بودم و شما را چراغ فرا می داشتم و مادرت را اعانت می کردم! اشتر چون مقالات گرگ و روباه شنید، گردن دراز کرد و گرده برگرفت و بخورد و گفت: هرکه مرا بیند، به حقیقت داند که از شما بسیار کلان ترم و جهان از شما زیادت دیده ام و بار بیشتر کشیده ام!
سندباد نامه
سندباد نامه
نارنج و ترنج ::: پنج شنبه 86/11/18::: ساعت 11:0 صبح
نظرات دیگران: نظر
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
پیامبری از کنار خانه ی ما رد شد.
سیب
پیپ و فانوس
فردا هم روز خداست...
همه چیز همان طور که هست خوب است
[عناوین آرشیوشده]
سیب
پیپ و فانوس
فردا هم روز خداست...
همه چیز همان طور که هست خوب است
[عناوین آرشیوشده]
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 69
بازدید دیروز: 1
کل بازدید :62202
بازدید دیروز: 1
کل بازدید :62202
>>اوقات شرعی <<
>> درباره خودم <<

نارنج و ترنج
آب هست خاک هست جوانه باید زد
آب هست خاک هست جوانه باید زد
>>آرشیو شده ها<<
>>لوگوی وبلاگ من<<

>>لوگوی دوستان<<